متن عاشقانه
شاملو قبل از آشنایی با آیدا
میخواست خودکشی کند،
بعد از آمدن آیدا نوشت:
“آیدا، فسخِ عزیمت جاودانه بود”
آیا همه ی ما در زندگی به یک آیدا نیاز نداریم؟؟…..

****
متن بلند عاشقانه
از همان اول سوداى رفتن در سر داشت؛
زادگاهش را دوست نداشت و
ميخواست آزادى را جورِ ديگرى تجربه كند
و اين روز به روز به استرسم اضافه ميكرد
كه مبادا
دقيقاً همان جا كه نفسم به نفسش بند شده
صبحي بيايد و چشم باز كنم و ببينم چمدانش را بسته و
تمامِ خاطراتمان را بسته بندى كرده و
روى همه شان برچسب زده ” با احتياط حمل شود”
من اما آدمِ رفتن نبودم…
هواىِ آلوده ى شهرم را با هيچ كجا معامله نميكردم
ميگفتم:جانم…
آخر شهرِ غريب
كجا هواىِ عاشقىِ “ارديبهشت” به مشامت ميخورد؟
“خردادِ”پر از حادثه دارد؟
پاييزش جان ميدهد براىِ دونفره ها؟
جيبِ لباسهاى زمستانى شان،
جا براى دو دستِ گره خورده دارد؟
لبخندى ميزد و پاسخى نميداد
تمامِ رويايش اين بود كه باد بپيچد لاى موهايش و
آزادانه شهر را قدم بزند!
حريفش نشدم،
رفت…
دقيقاً همانجا كه نفسم به نفسش بند شده بود
و حالا هر بار
چشمم مي افتد به هواپيماهايى كه بر فرازِ شهرم
پرواز ميكنند دلم ميگيرد…
براي كسي كه مانده و
يارش را
خاطراتش را…
دارند ميبرند
ميبرند به دورترين نقطه ى روىِ زمين
****
متن عاشقانه طولانی
آدمها مشغول زیاد کردن فالورهایشان بودند
که ما دلمان به هم خوش شد
عشق چه میدانستند چیست
آدمهایی که دنبال شاخ میگشتند ؟!!
آدمهایی که هرچه لبهایشان بزرگتر میشد
دوستت دارم گفتن های شان کمتر و کمتر
میدانی گاهی فکر میکنم
شاید خدا ما را برای قرن ها پیش آفریده بود
و یادش رفته ما را پرت کند روی زمین
تا زندگی کنیم
کسی چه میداند
شاید هم سالها پیش
یکبار عاشق هم شده باشیم
وخانهی مان هنوز
ته یکی از همین کوچه های بن بست قدیمی شهر
دارد خاک میخورد
هرچه هستیم
شک ندارم برای حالا نیستیم
****
متن عاشقانه بلند
یک نفر، کسی که فارغ از ازدحام این دنیا،
تنها برای شما منجی باشد،
بروید لا به لای زندگی، آن یک نفر را پیدا کنید!
آن موقعست که قلب از شوق جوانه میزند
و زندگی با بوی خوشی آغشته میشود.
حتی سلولهای تن، بوی تازگی میدهد!
همچون بوی شکوفههای بهار…
زمانی که منجی را در زندگی یافتید!
دیگر ردپای آن روی قلب، شکوفه میدهد
بار دیگر سبز شده و امید در دل ریشه میدواند!
بروید آن منجی زندگی را پیدا کنید،
در لا به لای زندگی،
روی دامن صحرا…
قطعا آنی که صبحها با خشنودی بیدار
و خستگی را از خود میتکاند،
همانی هست که اویی در زندگی پیدا کرده!
یا یک منجی!

متن عاشقانه
حوا تنها زنِ دنیا بود و آدم برایش جان میداد،
آدم تنها مردِ دنیا بود و حوا فقط برای او دلبری میکرد…
اما جانم از من میشنوی،
ارزشِ عشق به این است که میانِ هزاران هزار
“حوا”ی رنگارنگ؛
تو را انتخاب کند،
که تا ابد “هوا”یش باشی!!
میانِ هزاران هزار” انسان”ِ رنگارنگ؛
تو را انتخاب کند،
که تا ابد” آدم”ِ زندگی اش باشی!!
بیچاره آدم و حوا،
“انتخاب شدن”،
همان لذتِ نابی بود که هرگز نچشیدند!
متن عاشقانه
اگر میخواهید یک نفر را
بُکُشید
پیشنهاد میکنم اول به او محبت کنید
خاطره بسازید
ساعتها با او وقت بگذرانید
غافلگیرش کنید،به هر بهانه ای..
شادی اش را باعث شوید،برایش سنگ صبور باشید
اینگونه زنده اش میکنید،
و دقیقا زمانی که جز شما کسی را
در زندگی اش ندارد ،رهایش کنید!!!
او را در بدترین شرایط زندگی اش
درست وقتی که به شما بیش از هر کس دیگری نیاز دارد
تنها بگذارید!
ترجیحا این رفتنتان هم بدون دلیل باشد
بی هیچ حرفی
بدون خداحافظی!
در آخرین مسیجتان هم برایش آرزوی خوشبختی کنید!
شک نکنید او خواهد مرد
هر روز از نو ..
هر روز از نو می میرد و
تا عمر دارد آن آدم سابق نمی شود!

متن عاشقانه
بايد يک روز تصميم بگيرى كسى را
به چشمانش زل بزنى و باور كنى زندگى
بپذيرى چيزى خوش تر از خنده هاى دونفره نيست …
يا همين قهرها كه بعدش يک آشتى لذت بخش است
باور كن زندگى تمام مى شود
در یک شب يا در یک صبح
و عمرت به فاصله نيم روز زندگى خواهد بود
كسى را بخواه
همان كسى كه فكر كردن به او
مبادا دير شود و لذت دنيايت را
آدمهايى كه از صبح تا شب
هزار بار خودخورى ميكنند كه
مبادا با يك حال و احوال پرسىِ ساده،
مزاحمِ كارتان شوند!
آدمهايى كه وقتى تنهاترين هستيد،
فرقِ بينِ “ترك كردن” و “درك كردن” را تشخيص ميدهند
آدمهايى كه “دمِ دستى” نيستند،
كه يك روز با شما،
يك روز با دوستِ شما،
و يك روز با دهها نفر مثلِ شما باشند!
آدم هايى كه شما را براى پرُ كردن جاى ِخالى
نمى خواهند
بيشترين انتظارشان ،چند دقيقه وقت ِخاليست
كه برايشان كنار بگذارى،
تا كنارت بنشينند و
ياد آورى كنند يك نفر هست
كه به بودنت نياز دارد…
قدر آدم هاى آرامِ زندگيتان را بدانيد
قبل از آنكه ناگهانى رفتنشان،
شما را به آشوبى هميشگى بكشاند!
متن عاشقانه بلند
هر روز بیشتر مطمئن میشدم که
هر چه را که از خدا خواستم،
تمام و کمال به من داده
در حال قدم زدن بودیم
دستم را محکم در دستش گرفت و
بدون هیچ مقدمه ای گفت:
« قبول میکنی بشی مامان دخترم؟»
ته دلم قند آب میکردند
وقتی اینطور با من حرف میزد
اما به روی خودم نیاوردم
با جدیت گفتم:« نه آقای محترم»
ایستاد، چرخید روبرویم
کمی خم شد و زل زد به صورتم
انگار میخواست از چشمانم چیزی را بفهمد
با درماندگی گفت:« اخه چرا؟»
همانطور که لبخندی با شیطنت داشتم، جواب دادم:
«اخه میخوام مامان پسرت بشم
پسری که قراره از باباش یاد بگیره
بشه یه مرد خیلی بزرگ
بشه قهرمان زندگی یه نفر
درست مثل تو قهرمان قلب من»
حسابی خوشش آمده بود
مشخص بود بدتر از من
ته دلش بزن و بکوب است
مرا کشاند سمت خودش،
به آغوشش چسباند و گفت:
« چقدر خوبه که هستی
من میدونم خدا منو بیشتر از تو دوست داره
چون یکی مثل تو رو به من داره
اینبارم به حرف من گوش میده»
خندیدم و گفتم:
« تو خودت یکی مثه خودتو نداری
خودت بیخبری که وجودت چقدر منو غرق خوشبختی کرده»
از سر رضایت لبخندی زد و
در حالی که با اشاره سمت کافه را نشانم میداد گفت:
«مامان دخترم، بریم کافه؟»
با شیطنت گفتم:« هر چی بابای پسرم بگه»
و یادم هست که این تنها موضوعی بود که
هیچوقت در موردش به تفاهم نرسیدیم
و اصراری هم به رسیدن تفاهم نداشتیم
اما بعدترها که خدا به ما یک پسر و دختر دوقلو داد
مطمئن شدم که خدا همیشه
نه تنها هر چه از او خواستم را
حتی بیشتر از آن را
همیشه به من میدهد
???
می شود آنقدر بوسه بارانم کنی که خواب ببرد مرا… ؟
می شود جوری صدایم کنی که قند توی دلم آب شود… ؟
می شود بنشینم کنار دستت،
دستت را بیاندازی دور گردنم،
بینی ات را بچسبانی به بینی ام،
چشم بدوزی به چشمم،
دیوانه ام کنی…؟
می شود آنقدر حریصانه و یکریز ” دوستت دارم ” بگویی،
می شود دستهایت فقط گره دست های من شود…؟
تو با من قدم بزنی،
من به آدم ها فخر بفروشم
می شود راه بیایی با دلم…؟
می شود بغلم کنی،
سرم را بگذارم روی شانه ات
هی بوسه بزنی به موهایم
می شود عطر موهایم دیوانه ات کند…؟
می شود دیوانه ام شوی…؟
می شود یک خواهش دیگر هم بکنم؟
می شود مال من شوی…؟
???
حالا که دلبری را بلد شدید
هنر دل نگه داشتن را هم زودتر یاد بگیرید!
دل هر کسی آداب خاص خودش را دارد
باید هوای دلی که به شما سپرده را داشته باشید
حال دل را باید بلد باشید تا از دست ندهید!
باید بلد باشید تا زخمی اش نکنید
تا همیشه صاحبش بمانید
نباید به حال خودش رهایش کنید
یادتان نرود
نگهداری از دل خیلی سخت تر است از دلبری
آدم های زیادی دلبری را بلدند
اما نگهداری از دل را بلد نیستند
اگر اینگونه اید
لطفا دل دیگری را هوایی نکنید…
متن عاشقانه طولانی
اول و آخر چه فرقی می کند وقتی در دنیا امروز
اصلا چه اهمیتی دارد که حرف اول است یا آخر،
«لطفا با هم حرف بزنید»
و این ماییم که دائم می گوییم؛
و انگار یادمان رفت چه بسیار
و آن حرف آخر ماند در دهان مان و دهان مان باز ماند
پس همین حالا بگویید که دوستش دارید،
قبول کنید کم پیش نیامده برایمان که با کسی حرف زدیم و
پس بهتر است با عشق و مهربانی با هم حرف بزنیم
???????
دوستت دارم!
به همین سادگی بدون هیچ آرایه ای
مگر دوست داشتن آرایه می خواهد؟
دوست داشتن فقط تو را می خواهد
تو که باشی قافیه ها کامل میشود
زندگی وزن میگیرد
تشبیه ها به تو بر می گردند
و حال دل من ردیف میشود …
و دوستت دارم قافیه هر بیتش است
قافیه ای که دائماً تكرار ميشود
اين شعر پايان ندارد و تا ابد با همین آهنگ برایت میخوانمش…