متن بلند عاشقانه
به اعتبارِ وجودِ توست که یک زن قهر میکند!
به اعتبارِ مرد بودن و ناز کشیدنت
دختر هم که باشد شک نکن جایی
که کفش هایش را درمیآورد،
دلش میخواهد یک جفت کفشِ
مردانه بغل دستِ آنها جفت باشد.. هر زنی
هر دختری
حتماً دوست دارد یک دستِ مردانه زیرِ باران،
چترِ بالایِ سرش را گرفته باشد..
اگر موهایش را بلند نگه میدارد،
میخواهد تو آن را ببافی
و حداقل روزی یک بار از زبانِ تو -دوستت دارم
باید بشنود تا روحش تازه شود
تا پژمرده نشود.. برایِ خرج کردنِ زنانگیهایش یک مرد میخواهد
مرد میخواهد تا دکمهیِ پیراهنش را بدوزد،
مرد میخواهد تا برایش دامنِ گلدار بپوشد
مرد میخواهد تا برایش مربا درست کند
مرد میخواهد تا زن بماند.. میبینی؟
برایِ تمامِ اینها یک مرد لازم است تا خریدارش باشد.
متن عاشقانه طولانی
??
سلامت بمان عزیزم، که من بیتابم برای در آغوش کشیدنت،
سلامت بمان و از خودت مراقبت کن،
که تو تمام دلخوشی من برای پشت سر گذاشتن این بحرانی،
تو تمام انگیزهی من برای زنده بودنی،
تو روزهای روشنِ منی در پسِ اینهمه سیاهی.
آغوشت را برای بیپناهی من سبز نگهدار،
من میان این تاریکیِ ممتد،
تمام تنهایی و اضطراب جهان را تلنبار کردهام
تا با اولین طلوع آفتاب، در آغوش تو آرام بگیرم.
دلم تنگ شده برای تو، برای آغوش تو، برای آرامش دستهای تو…
سلامت بمان عزیزم که من نیاز دارم به تو…
همانقدر که پروانه به بال، ماهی به آب و نوزاد به مادر.
من نیاز دارم که باشی،
من نیاز دارم که دوستم داشتهباشی،
من نیاز دارم که دوستت داشتهباشم…

متن عاشقانه بلند
تو را باید کمی بیشتر دوست داشت
کمی بیشتر از یک همراه
کمی بیشتر از یک همسفر
کمی بیشتر از یک آشنای ناشناس!
تو را باید…
اندازه تمام دلشوره هایت
اندازه اعتماد کردن ات
تو را باید با تمام حرف هایی که در چشمانت موج میزند
با تمام رازهایی که در سینه داری دوست داشت
تو را باید همانند یک هوای ابری
یک شب بارانی
یک آهنگ قدیمی
یک شعر تمام نشدنی
همانند یک ملو درامِ کلاسیکِ عاشقانه ی فرانسوی
همانند یک آواره ی عاشق دوست داشت!
تو را باید هنگامی که موهایت را تاب میدهی
هنگامی که پشت پنجره ی اتاقِ خاطرات ات…
چشم میدوزی به برگ هایِ روانِ پاییز
هنگامی که دیوار شب را با سکوت ات میشکنی
هنگامی که آغوشی میخواهی از جنس آرامش
تو را باید فراتر از لمسِ تَن ات دوست داشت
فراتر از اختلالات هورمونی!
برای دوست داشتنت باید غرور را رها کرد!
متن عاشقانه
❤
ازم پرسیدی، عشق مثل چی میمونه؟
گفتم، عشق مثل بارونه…
گاهی اونقدر محکم و بیرحمانه میباره،
که واسه فرار کردن ازش، میخوای برگردی و
از ادامهی راه منصرف شی یا یک چتر تهیه میکنی
و با احتیاط به راهت ادامه میدی…
اما، بعضی وقتها هم، این بارون خیلی آروم و بی سر و صدا میباره،
جوری که تازه تو نیمههای راه میفهمی خیس شدی و
راه برگشت هم خیلی طولانیه…
عشق همیشه آدم رو غافلگیر میکنه
مثلِ بارون…

متن بلند عاشقانه
❤
نه چشم هایم به رنگِ دریاست ،
و نه از تمامِ دخترانِ این شهر زیباترم ..
اما دلبر ،
نگاهم شبیه دختر بچه ای است که
از میانِ تمامِ عروسک های دور و برش
یکی را دیوانه وار دوست می دارد..
حق با توست جانا ؛
معشوقه خوبی نیستم
نه به رنگِ موهایم فکر می کنم ،
نه کفش هایِ پاشنه بلندِ زنانه می پوشم !
و نه به دنبالِ پرسه زدن
در مغازه هایِ تهرانم
تنها دست هایِ تو برای یک عمر خیابان گردی ،
برایم کفایت میکند.

متن بلند عاشقانه شیک
❤
نشد یه پاریس بریم …
دست به دست …
زیر بارون …
روی این سنگفرش ها گز كنیم …
ببینیم چه حالی میده،
چه حالی میده؟
چه حالی میده …
كه سنگفرش های حسن آباد نمیده…
والا اونجوری كه من زیر بارون …
روی سنگفرش های حسن آباد…
برات رقصیدم …
خود پاریس می رقصیدم …
هفت هشت تا …
ستاد امر به معروفشون …
چپ می كرد روم …
تو گفتی پاریس …
ستاد امر به معروف نداره ..
گفتم اگه شانس ماست …
كه یهو ون گشت ارشاد …
از زیر ایفل دستی می كشه…

متن عاشقانه
❤
تنهايى بد نيست، اما خوب هم نيست
تنهايى همه چيز را، در دراز مدت بى دليل مهم
مى كند. تنهايى “باردار” است و مدام در حال زايمانِ وسواس، نفرت، خشم. بچه خوب
هم زياد دارد، آرامش، سكوت، فكر، حتى بچه
خوب ها در تنهايى من بيشترند…
اما وقتی یک نفر كه تنهاييش را با شما نصف
كند، نعمت بزرگى ست!
يك نفر بايد باشد كه، در زندگى كنارتان باشد
اما تنهاييتان را از دست تان نگيرد.
متن بلند عاشقانه
❤
من یک عاشقم…!
عاشقی معیار و ملاک اندازه گیری ندارد….!
عاشقی؛ فیزیک و ریاضی نیست که با فرمول و محاسبات دقیق بتوان از پسش برآمد…
عاشقی؛ از جنس گرامر عربی و زبان و فارسی نیست که راه و روش ویژه و با ضابطه ای داشته باشد…
عاشقی من به اندازه تعداد تارهای گیسوی افشان توست…
به اندازه جذبه چشمانت است و
هر وقت توانستی اینها را اندازه بگیری؛
اندازه عشق و عاشقی مرا هم برایم بگو!

متن بلند عاشقانه خودمونی
❤
کاش خبرهایِ خوب سر زده از راه میرسیدند.
دستِمان را میگرفتند و میبردند جایی که نه غم باشد نه دوری.
نه دلتنگی باشد نه فاصله.
نه تنفری باشد نه بیزاری.
نه ترسِ از دست دادنی باشد
نه ناتوانیِ فراموش کردن.
کاش دستِ اتفاقهایِ خوب آنقدر قوی بودند
که میشد تمامِمان را یکجا بهشان بسپاریم
که دیگر فوبیایِ فردایِ دوباره
در وجودمان تکثیر نکند و ریشه ی خوشی هایمان را به یکبارِ نخُشکانَد.

متن عاشقانه طولانی برای همسرم
بوی لوس ترین دختر بهار… که لای موهای فرخورده ی خرمایی رنگش
خلاصه که آب و جارو کنید راه را برایش…
این دخترک لوس بهاری دلش به نازکی شیشه و قهرش
تا میتوانید عاشقش باشید و
سنگ تمام بگذارید ها…
نبینم یک وقت اخم کند این دخترک لوس چشم سبز بهار
با اردیبهشت جانِ جان لطفا کمی مهربان تر تر باشید…
در روزگار عقلهای محاسبهگر، کمند اینگونه دیوانهها.
اگر کسی را داری که به دور از بازیهای مکارانهی رابطه برایت عشق و نور میآورد،
اگر چنین کسی را داری، در روز عشق دستش را بگیر
دوستت دارم
طوری که صورت عبوس شهر از هجوم احساساتِ مردمش سرزنده شود.
طوری که قلب گرفتهی شهر پر از آغوش و بوسه شود.
طوری که حال شهر برانگیخته شود.
متن بلند عاشقانه خودمونی
و بعد تا آخرین چشم انداز تا جایی که سر می چرخانی،لبخند می زنی،مبهوت رفتنت می شوم باز…
آخر چیزی از دلم کنده می شود که می خواهم با چشمهام نگهش دارم…
لعنت به رفتنت که قشنگ می روی!
از سر عادت نیست که هیچوقت باهات خداحافظی نمی کنم،عشق من!
رفتنت همیشه یعنی برگشتن…
از سر عادت نیست که وقتی برمی گردی،حتی موهای سرم می خندد…
هیچ چیزی دل انگیزتر از برگشتنت نیست…
نارنجی! تو که نمی دانی،وقتی برمی گردی،دنیا پشت سرت بیرنگ می شود..
متن عاشقانه
چرا كه تو را به قدر كافى نبوسيدم اَت
تا برف زمستان زود تر آب شود ؛
درختان شكوفه كنند
و بهار كمى زود تر از موعدِ قرار برسد
آن همه اصرار براى خواب چه بود ؛
وقتى مى توانستيم در شهوتِ بيدارى
شب را تشنه تا صبح نگهداريم ؟
متن بلند عاشقانه
.
.
.
دشمنان واقعی یعنی افکار منفی خودتان،
تردیدها و ترس ها و واهمه ها…
چه بسیارند کسانی که به دلیل ترس از دست دادن،
ترس تنها دشمن آدمی ست.
وقتی هراسانید، آنچه را که از آن بیم دارید به سوی خود میکشانید…
به پشت سر نگاه نکنید و به روزگار سخت نیندیشید